روزشمار عملیات های دفاع مقدس

نوار زمان هشت سال جنگ تحمیلی

کد خبر : 55713
تاریخ خبر : 1404/02/08-14:22
تاریخ به روز رسانی : 1404/02/08-14:24
تعداد بازدید : 3
نسخه قابل چاپ

مخالفت"شهید شیرودی" با دستور عقب نشینی بنی صدر

عرق میهن پرستی، اسلام خواهی و سرانجام آشنایی و تشنه بودن به مکتب شهادت بود که موجب تغییر حال شیرودی به هنگام شنیدن دستور عقب نشینی شد.

مخالفت"شهید شیرودی" با دستور عقب نشینی بنی صدر
امیر سرلشکر خلبان علی اکبر قربان شیرودی در دی ماه ۱۳۳۴ در روستای بالاشیرود تنکابن به دنیا آمد. او یکی از خلبانان شجاع و مخلص هوانیروز ارتش بود.

شیرودی رکورد بیشترین پرواز دنیا را در جنگ ایران و عراق داشت و بیش از هزار مأموریت جنگی انجام داد و در پرونده خود ثبت کرد.

بالگرد شیرودی بیش از ۴۰ بار سانحه دیده و بیش از ۳۰۰ مورد هدف گلوله دشمن قرارگرفته و خود او نیز ۳۶۰ بار از خطر گلوله ها نجات یافته بود.

شیرودی تنها فرمانده نظامی بود که مقام معظم رهبری در وصفش فرمودند: من در نماز به شیرودی اقتدا کردم.

شیرودی در عملیات بازی دراز سرگرم نبرد با تانک های ارتش بعثی عراق بود. او در این نبرد نابرابر بعدازاینکه چهارمین تانک دشمن را منهدم کرد، در ساعت ۷ صبح روز ۸ اردیبهشت ماه ۱۳۶۰ ناگهان بالگرد او مورد اصابت گلوله های تیربار یکی از تانک های دشمن قرار گرفت.

بااینکه گلوله از بدنه بالگرد عبور کرده و از پشت به کتف شیرودی اصابت کرد و از جلوی سینه اش بیرون آمد، او سعی داشت بالگرد را سالم به زمین بنشاند که موفق نشد و در شمال دشت ذهاب و در مقابل ارتفاعات کوره موش و در جلوی خط مقدم دشمن به زمین خورد.

در این حادثه، شیرودی به شهادت رسید و کمک خلبان، احمد آرش به شدت مجروح شد. در آن لحظه یکی از خلبانان شجاع به اسم امینی که اهل شمال بود؛ با بالگرد به محل سقوط آن ها رفت و با پشتیبانی آتش یکی دیگر از بالگردها که خلبان آن صفر پایخان بود، کمک خلبان مجروح و پیکر مطهر شیرودی را از جلوی خط دشمن نجات داد.

شهادت شیرودی ضایعه ای بزرگ بود و پیکر مطهرش پس از تشییع باشکوه در زادگاهش (شیرود مازندران) به خاک سپرده شد. همچنین به پاس قدردانی از این امیر دلاور، بعد از جنگ، یادمانی در محل شهادتش واقع در شمال دشت ذهاب و در مقابل ارتفاعات کوره موش و در کنار روستای زرین جوب احداث شده است.

روایت خلبان علی وهاب زاده:

چند روزی از شروع جنگ گذشته بود. شاید روز دوم یا سوم بود که بعد از اجرای مأموریتی به پادگان سرپل ذهاب برگشتم. وقتی از بالگرد پیاده شدم، اولین چیزی که نظرم را جلب کرد، شیرودی و فرمانده پادگان بود. هر دو در گوشه ای از پادگان جروبحث می کردند. تا حدی صدای شیرودی را می شنیدم؛ اما کلماتش میان فریادهایی که می کشید نامفهوم بود و نمی فهمیدم چه می گوید.

وقتی متوجه عصبانیت شیرودی شدم کمی از او فاصله گرفتم. از دوستانی که شاهد ماجرا بودند علت را پرسیدم فرمانده پادگان بر اساس دستوری که از تهران و از سوی بنی صدر به او ابلاغ شده بود، می بایست هرچه سریع تر نسبت به تخلیه پادگان و عقب نشینی نیروها اقدام می کرد. به شیرودی هم دستور داده بود، ضمن اجرای این عمل، قبل از ترک پادگان با موشک و راکت، انبارهای مهمات را منهدم کند.

با پادرمیانی دوستان، شیرودی به میان ما آمد و آنچه را شنیده بود برای ما گفت. سپس پرسید: آیا کسی موافق اجرای دستور هست یا خیر؟ هیچ کس راضی به اجرای این عمل نبود به ویژه که بخواهیم با دست خودمان انبارهای مهمات را هم منهدم کنیم.

جلسه ای تشکیل شد و شیرودی مواردی را که مهم می دانست و به آن ها اعتقاد داشت برای همه افراد شرح داد. در انتها به این مطلب اشاره کرد: اگر قرار باشد عقب نشینی کنیم و انبارهای مهمات را منهدم کنیم بهتر است تا غروب آفتاب پرواز کرده و تمام مهمات موجود در انبارها را بر سر نیروهای عراقی بریزیم. آن وقت اگر دیدیم قدرت ایستادگی نداریم بازهم جلسه ای می گذاریم که آیا عقب نشینی کنیم یا ادامه بدهیم.

استدلال بسیار منطقی ای بود. نیروهای عراقی هم با ما فاصله داشتند. اگر این فکر شیرودی به نتیجه مثبتی هم نمی رسید، ضرری متوجه ما هم نمی شد و می توانستیم قبل از غروب آفتاب، به عقب نشینی دست بزنیم.

نیروها تقریباً پادگان را تخلیه کرده بودند که شیرودی به همراه گروه آتش به سوی عراقی ها به پرواز درآمد. پس از گذشت کمتر از ربع ساعت، وقتی برگشت، بسیار خوشحال و هیجان زده بود. به اتفاق دیگر دوستان خلبان، ستونی را از هم متلاشی کرده و می خواست هرچه سریع تر به سراغ باقی مانده آن ها برود.

سرهنگ خلبان حسین فرید علی پور دربارۀ مدیریت و درایت و شجاعت شیرودی می گوید:

برخورد شیرودی با فرمانده پادگان در آن لحظات، همانند برخوردهایی بود که مسئولان نسبت به دیگر نیروها داشتند؛ با این تفاوت که شیرودی یک نظامی باتجربه در عملیات ها'>عملیات های کردستان بود و چنانچه تصمیمی می گرفت، بر اساس احساس فردی نبود. او در برآورد توان عملیاتی دچار اشتباه نمی شد.

در آن روز بهترین تصمیم، پایداری تا لحظه آخر بود و در صورت شکست می توانستیم عقب نشینی کنیم.

در لحظات بحرانی روزهای اول، نیروی کافی برای رویارویی با دشمن در محل نداشتیم. به همین دلیل، سختی کار به روی شانه های هوانیروز قرار داشت. اگر به دشمن فرصت می دادیم همه چیز را نابود می کرد و مردم بی دفاع را به اسارت می برد.

عرق میهن پرستی، اسلام خواهی و سرانجام آشنایی و تشنه بودن به مکتب شهادت بود که موجب تغییر حال شیرودی به هنگام شنیدن دستور عقب نشینی شد.

بیشتر نیروهای پادگان سرپل دستور عقب نشینی را اجرا کردند. تنها چند نفر سرباز باقی ماندند شیرودی وقتی این وضعیت را دید، به شدت خشمگین شد. بالگردی را روشن کرد و به پرواز درآمد و به سوی نیروهای در حال عقب نشینی رفت. چند بار بالای سر آن ها دور زد و سپس اطراف یکی از تانک ها را هدف قرارداد و به پادگان برگشت. این عمل شیرودی موجب ترس مابقی نیروها شد و تعدادی برگشتند.

با این چنین شرایطی، مسلماً کسی قبول نمی کرد بخشی از خاک کشورش را دودستی تقدیم دشمن کند؛ بنابراین برای اتمام حجت با مسئولان پادگان و آن هایی که مانده بودند؛ فریاد کشید: هرکس به طرف عراق برود آزاد است؛ اما اگر عقب نشینی کند خودم او را می زنم.

در عمل حرفش را هم ثابت کرده بود. گرچه تانک خودی صدمه ندیده بود؛ اما همین حرکتش مؤثر واقع شد.


۱-رستمی، علی، از ارتفاعات سخت تا نخل های بی سر، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نشر مرزوبوم، تهران ۱۴۰۲، ص ۳۷۱

۲-صیفی کار، محسن، آن شش ماه: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس استان همدان، تهران ۱۴۰۲، صص ۴۴۱، ۴۴۲، ۴۴۳، ۴۴۴

برچسب ها :

نام*
ایمیل*
نظر*


© 1397 کلیه حقوق محفوظ است | طراحی وب سایت
x - »